پ مثل پناه/ پ مثل پدر

دوشنبه 7 اردیبهشت 1394
نمیدانم اگر تو نبودی زبانم چگونه می چرخید

پشتم به تو گرم است و نمی دانم اگر تو نبودی زبانم چگونه می چرخید؟

شانه هایت ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را و در برابر توفان های بی رحم زندگی می ایستی آن چنان که گویی هر روز از گفتگوی کوهستان ها باز می آیی.

به جرم پدر بودن باید با وجود همه مشکلات ایستادگی کنی چرا که حضور و استواریت دلگرمی خانه است. سایه ات آنقدر بزرگ است که وقتی می ایستی همه چیز را فرا می گیرد و من به پشتوانه این سایه ات چه آرام می شوم.

هر بار دستانم را می گیری خیالم راحت می شود و میدانم که هوایم را داری و من میان ازدحام غریبی گم نمی شوم. با تو باران بهاری ام را پایانی نیست و بی تو بن بستی می شوم در هزار توی رنجهای خویش؛

                                                       چرا که پ یعنی پناه یعنی پدر